جدول جو
جدول جو

معنی ابن محمود - جستجوی لغت در جدول جو

ابن محمود
(اِ نُ مَ)
کاتب دمشقی. او راست: کتاب الدرالملتقط. وفات 753 ه. ق
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ مَ)
ملقب بصدرالدین. یکی از امرای سلطان علاءالدین محمد بن تکش خوارزمشاه. آنگاه که سلطان اسیر ترکان ختا شد ابن مسعود با وی بود و برای خلاص سلطان تدبیری اندیشیده خود را سلطان و سلطان را خادم خویش گفت و به آوردن زری که بپاسبانان نوید داده بود سلطان را به نام خادم به خوارزم فرستاد و سلطان بدین چاره از بند مستخلص شد
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ حَمْ ما)
ابوعبدالله محمد بن علی. کتابی در تاریخ فاطمیان دارد. تاریخ تولد و زندگانی و وفات او معلوم نیست. ابن خلدون قسمتی از تاریخ بنی خزرون را از او نقل کرده است
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
حمار وحشی. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
ابن احمد بن محمد مقدسی. ملقب به شهاب الدین. وفات 665 هجری قمری اوراست: افحام المماری باخبار تمیم الداری. (کشف الظنون). و رجوع به احمد بن محمد بن ابراهیم المقدسی شود
لغت نامه دهخدا
(حُبْ با)
ابن محمود بغدادی. محدث است. واژه ی محدث از ریشه ’حدیث’ گرفته شده و به کسی اطلاق می شود که تخصص در نقل، حفظ و تحلیل احادیث دارد. این فرد معمولاً بر متون حدیثی مسلط است و می تواند صحیح را از ضعیف تشخیص دهد. محدثان نقش نگهدارنده سنت نبوی را داشتند و از طریق کتابت یا روایت شفاهی، احادیث را به نسل های بعدی منتقل کردند. برخی از معروف ترین محدثان عبارتند از بخاری، مسلم، ترمذی و نسائی.
لغت نامه دهخدا
ابن محمود عدنی. شاعر است. احوال و شعر او در دررالکامنه (ج 2 ص 45) آمده است
لغت نامه دهخدا
ابن محمود بن حمزه. او راست: اعراب جزء آخر قرآن موسوم به تنبیه
لغت نامه دهخدا
(خِ)
ابن محمود مرزیفونی. او راست: رساله ای که در آن هشت عقبه ذکر کرده است. (از کشف الظنون)
لغت نامه دهخدا
ابن محمود شمعی. محدث است
لغت نامه دهخدا
ابن محمود بن علی بن ابیطالب، ملقب بشهاب الدین. او راست: فرائض شهاب الدین
لغت نامه دهخدا
ابن محمود. او راست: اختصار عین الحقائق عثمان بن علی زیلعی
لغت نامه دهخدا
ابن محمودالعجمی الشافعی. او راست: شرحی بر کافیه فی النحو ابن الحاجب. (کشف الظنون چ اول استانبول ج 1 ص 235)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابا محمد
تصویر ابا محمد
ابر نام (کنیت) آدم
فرهنگ لغت هوشیار